مقدمهدر اتاق درمان، تجربه سکوت، برای مراجع و درمانگر، تجربه تازهای است. گاهی درمانگر با سکوت خود، مراجع را به مسیر جدید دعوت میکند و در مواقعی نیز، مراجع سعی میکند با سکوت خود، با درمانگر ارتباط برقرار کند.آنچه که در اتاق درمان، ارتباط مراجع و درمانگر را میسازد، ارتباط کلامی و برقرار کردن دیالوگهای مختلف برای درک، شناخت و تحلیل احساسات مراجع است. اما وقتی پای سکوت در اتاق درمان باز میشود. ممکن است، مراجع و درمانگر، ارتباط جدیدی را تجربه کنند و نیاز باشد که برای عبور از این مرحله، به یکدیگر زمان بدهند. برای درک آسانتر از این مرحله مراجع نیاز دارد که به صمیمیت نسبی با درمانگر، برای بیان و ابراز احساسات خود برسد که در نهایت از این چالش نیز عبور کند. اما چه اتفاقی میافتد که مراجع حاضر به بیان احساسات خود در قالب کلمات نیست؟وقتی کلمات احساس نمیشوند.کودکان در سالهای ابتدایی زندگی، احساسات خود را از طریق بدن تجربه میکنند و در نگاه کلی میتوان گفت، تنها راه ارتباطی آنها با دنیای اطراف، بدنشان است. در عبور از سالهای کودکی، این مادر است که احساسات کودک را ترجمه میکند و در واقع به او یاد میدهد که بهوسیله کلمات با دنیای اطراف خود، ارتباط برقرار کند.انسان کوچکی که تجربه ارتباط نسبتاً سالم و مناسبی با مادر خود نداشته، به طبع در ترجمه احساسات خود نیز، با مشکل مواجه خواهد شد. او یاد نمیگیرد که احساسات بدنی خود را به کلمه تبدیل کند و در تنظیم هیجانات و تجربه آنها ناکام خواهد ماندحال در اتاق درمان نیز، مراجع تجربه ارتباط خود با مراقبت کننده های اولیه را تجربه خواهد کرد. احساسات او به شکل حالات بدنی تجربه میشوند و بهتدریج در مسیر درمان و به کمک درمانگر، یاد میگیرد که به درک ر, ...ادامه مطلب